• وبلاگ : 
  • يادداشت : راز جعبه ي كفش...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    وقتي پشت سر پدر از پله ها مياي پايين,ميبيني چقدر آهسته ميره،ميفهمي..پير شده وقتي داره صورتشو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي .... پير شده

    وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره،ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه....

    وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو بود دلت مي خواد بميري

    قربونت برم بابا جونم

    يه لحظه دلم برا ÷درم تنگ شد .برات اينو گذاشتم

    پاسخ

    پدر اي وجودم از تو قدرت و توان گرفته اي كه از دم نفسهات هستي من جان گرفته پدر اي كه از تو دارم خون زندگي تو رگهام اي كه از نور دو چشمت * نور زندگي به چشمهام... (تقديم به همه ي پدران گل و مهربان ايران زمين...) اميدوارم پدر عزيز شما هم هرجا و هر لحظه سلامت و شاد باشن و سايه ي ايشون و مادر گراميت هم بر سر خانواده برقرار... ان شاالله...

    سلام گلم

    با اينکه جريان رو کامل دنبال نکردم

    اما خيلي قشنگ بود .ممنون از مطلب زيبا و آموزنده ت

    + مهسا... 

    چه غمناک بود خواهر دلم يه جورايي شد...

    بنده خدا خانمه چقققققدر رنجيده از دست شوهره!

    پاسخ

    حالا شما نميخواد اعصاب خودتو خرد كني!

    باتشکر از قصه ي شما...
    پاسخ

    قابلي نداشت خانم!