وقتي پشت سر پدر از پله ها مياي پايين,ميبيني چقدر آهسته ميره،ميفهمي..پير شده وقتي داره صورتشو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي .... پير شده
وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره،ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه....
وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو بود دلت مي خواد بميري
قربونت برم بابا جونم
يه لحظه دلم برا ÷درم تنگ شد .برات اينو گذاشتم
سلام گلم
با اينکه جريان رو کامل دنبال نکردم
اما خيلي قشنگ بود .ممنون از مطلب زيبا و آموزنده ت
چه غمناک بود خواهر دلم يه جورايي شد...
بنده خدا خانمه چقققققدر رنجيده از دست شوهره!