فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز
تراوشات دلی خودم... -
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دو جفت چشم پابرهنه نیاز دارم برای خوندن حرفایی که چند وقته رو دلم سنگینی میکنه و نتونستم به زبون بیارمشون!نکته بین

در آن هنگام که من در کنج عزلت و تنهایی قلبم محصور شده بودم، تو در آزادی باشکوهت بال و پر رهاییت را به رخم میکشیدی...

در آن درنگی که من بودم و تمام حسرت دلم، تو نبودی و رهاترین ثانیه های بودنت را پشت سر میگذاشتی...

در آن ساعتی که هیاهوی درونم مرا به استیضاح میکشید، تو حکم تنهایی مرا صادر کردی...

در آن لحظه که من شور باتو بودن را در دل میپروراندم، تو زانوی تنهاییت را در آغوش میفشردی...

آن هنگام که از دیدارت قلب من به شماره ی پلک زدنهایت میتپید، تو فقط میتپیدی برای بودن...

و آن لحظه که من با گرمای وجود تو جان دوباره گرفتم، تو تنها غرق تماشای تولد دوباره ی من بودی...

وقتی سردی دستان غم زده ی من تو را از غفلت همیشگیت بیدار کرد، فقط بیدار شدی و رفتی...

در آنجا بود که دلم باز برزخ سرد و هولناکی را تجربه کرد که با بودن تو لطیفترین بهار زندگیم بود...


+نوشته شده در شنبه 90/9/12ساعت 8:0 عصر توسط غریبه ی همیشه آشنا | نظرات ( ) |